عشق پررنگ پارت چهارم

الینا · 08:22 1400/06/24

بروادامه فعلا پوستر نمیزارم

مرینت گفت : چیشد نخوندی مگه چیه ؟
برای همین گوشی خود رو روشن کرد و ادامه پیام رو خوند :
و دو بلیط برای شوی مد برند گابریل آگرست که دانش آموز ما آدرین مدل است امیدوارم موفق بشین و پروژه خوبی ارائه بدین خدانگهدار .
تیکی و مرینت باهم گفتند : اینکه خجالت نداره .
مرینت تیکی رو نوازش کرد .
آدرین گفت : میدونم ولی دلم نیومد این رو بخونم .
مری : اشکال نداره ، خب دیگه بهتره بریم موزه لوور .
روز ها پشت سر هم گذشت .
روز اعلام کردن تیم برنده بود .  خانم بوستیه اومد و گفت : سلام بچها . خب بیاین و تحقیقاتی انجام دادید رو ارائه بدین .
بعد اینکه هممنون تحقیقامونو خوندیم ، خانم بوستیه گفت : من تحقیقا رو گوش کردم و بنظرم تیم برنده ....... موا هست .
همه گفتیم : چی .
خانم بوستیه گفت : منظورم از‌ موا مرینت و آدرینه بهتون تبریک میگم برنده‌ شدین .
من ( مرینت میگه) و آدرین گفتیم : آره . بزن قدش .

تموم بای